خانواده و سبک زندگی دینی
خانواده و سبک زندگی دینی
خانواده نخستین و مهمترین نهاد اجتماعی است. محل شکلگیری پایههای شخصیتی و الگوهای رفتاری است. باورها، ارزشها و هنجارهای اخلاقی در خانواده نهادینه میشوند. راه و رسم زندگی در خانواده آموزش داده میشود.
خانواده در الگوی زیست اسلامی از اهمیت فوق العادهای برخوردار است. محبوبترین بنیان مورد علاقة اسلام است.
اصالت خانوادگی، اخلاق، دینداری، کفویت، محبت و علاقه، و انتخابی بودن از مهمترین شاخصهای مورد قبول اسلام انتخاب همسر است. در این میان تأکید ویژهای بر اصالت خانوادگی، دینداری و آراستگی به فضایل اخلاقی شده است.
اولیای دین از تکیه بر معیارهای صرفاً مادی و ظاهری در انتخاب همسر به شدت پرهیز دادهاند.
از نظر اسلام مهمترین ارکان استحکام خانواده «مودت» و «رحمت» میان زن و مرد است. «مودت» یعنی «دوستی عاقلانه و نه دوستی غریزی» و «رحمت» یعنی «گذشت مهربانانه از لغزشها و کوتاهیهای یکدیگر». با تکیه بر این دو اصل اخلاقی میتوان همة اختلافات را رفع کرد. اگر خانواده بر پایة مودت شکل گرفته باشد، اختلافات آن نیز بر پایة «رحمت» رفع خواهند شد.
با توجه به آنکه تأمین نیازهای عاطفی و روانی نقشی انکارناپذیر در بقای نظام خانواده دارد، در تعالیم اسلامی توصیههای فراوانی برای تقویت محبت در میان اعضای خانواده شده است. در عین حال، ارزش عواطف متقابل در میان اعضای خانواده تا جایی است که در مسیر رضایت الهی باشد.
از نگاه اسلام در روابط خانوادگی اصالت با همدلی تکتک اعضا است. در عین حال، برای حل اختلافات احتمالی حقوق متقابلی میان تک تک اعضای خانواده در نظر گرفته شده است که در صورت وقوع اختلاف میتوان به عنوان راهکاری منصفانه و عادلانه بر آنها تکیه کرد.
در تعالیم قرآنی برای حل اختلافات احتمالی میان همسران و صیانت از حریم خانواده راهکارهایی بیان شده است که به ترتیب عبارتند از:
«مشاوره و همفکری» میان همسران؛ معرفی مرد به عنوان سرپرست خانواده؛ «اصل صلح و سازش»، در شرایطی که پافشاری بر حقوق شرعی و قانونی خود موجب از هم گسیختگی کانون خانواده میشود، اسلام همسران را به سازش و انعطاف توصیه میکند؛ استفاده از تجربیات افراد خیرخواه و آخرین راه حل مورد تأیید اسلام، طلاق و جدایی عادلانه است. البته از نظر اسلام، طلاق راهکاری مبغوض و منفور است و تنها در شرایطی تجویز شده است که به هیچ وجه ادامة زندگی خانوادگی ممکن نباشد.
خانوادة تراز اسلامی خانوادهای است که اعضای آن با یکدیگر روابطی محبتآمیز داشته باشند. اسلام برای روابط محبتآمیز میان اعضای خانواده اجر و پاداش اخروی نیز قرار داده است. البته روابط محبتآمیز لازم است همراه با عدالت باشد.
اکرام والدین و تلاش در جهت تأمین نیازهایشان از اموری است که اسلام بر آن تأکید دارد. خدمت به والدین وسیلة دستیابی به بهشت معرفی شده است.
عدالت اقتضا میکند به همان اندازه که والدین بر ما حق دارند ما هم آن را جبران کنیم. در حالی که هرگز نمیتوان حق هستیبخشی آنان را جبران نمود. به همین جهت، اسلام احسان به والدین را توصیه کرده و آن را در ردیف توحید قرار داده است.
در عین حال، در جایی که خواستههای آنان خلاف رضایت الهی باشد، در عین احترام و تکریمشان، نباید به چنان خواستههایی تن داد.
یکی از وظایف اسلامی تک تک اعضای خانواده این است که برای تأمین معاش و مایحتاج زندگی خود و دیگر اعضا فعالیت کنند.
کار و تلاش اعضای خانواده افزون بر آنکه عزت نفس آنان را تأمین میکند، موجب نشاط و سلامت روحی و روانی تک تک اعضا نیز خواهد بود.
ملاک و معیار ازدواج موفق از منظر قرآن چیست چرا اسلام دستور به تشکیل خانواده می دهد؟
عامل موفقیت در زندگی مشترک، درس خواندن یا نخواندن، کار کردن در خارج منزل یا داخل منزل، شکل برگزاری مراسم عروسی و نیست.
این مسائل جزئی و خیلی ابتدائی است. آنچه که زندگی مشترک بر اساس آن شکل می گیرد، تفاهم، درک متقابل، ایمان، اعتقاد به خداوند و پای بندی دو طرف به آیین اسلام و حقوق متقابل می باشد.
لازم است قبل ازخواستگاری، ابتدا شرایط یک همسر مناسب را بشناسد و همسر خود را بر اساس شرایط آگاهانه انتخاب کند.
پس از آشنایی با شرایط همسر مناسب نوبت به تحقیق می رسد؛ یعنی باید به شیوه ای دقیق و قابل اطمینان تشخیص دهید که آیا فرد مورد نظر شما شرایط لازم را دارد یا نه. این مرحله از اهمیت خاصی برخوردار است. چه بسا با شرایط آشنا باشید، ولی نتوانید به وجود آن ها در فرد مورد نظر پی ببرید یا در تحقیق به نتیجه ای خلاف واقع برسید. باید با دقت عمل کرد.
ازدواج مسلمان باید مطابق آیین و دین پاک رسول (ص ) انجام بگیرد و در تمام مراحل زندگی مشترک، مطابق اسلام عمل شود، نه آن که تابع فرهنگ دیگر ادیان، مد روز، گفته مردم و سلیقه های غیر شرعی باشیم.مهم آن است که بعد از شناخت مطابق آن عمل شود.
در مورد مسایل زندگی مشترک می توانبا گفت و گو درباره امور مورد نظر، به توافق رسید. منظور از توافق، به کرسی نشستن حرف شما و یا ایشان نیست ؛ بلکه مقصود، تبادل نظر و در نظر گرفتن مصالح خانواده و زندگی مشترک است. چه بسا مقطعی از زندگی، یکی از زوجین مجبور شود شغل خود را کنار بگذارد و یا در منزل کار کند و یا در خارج از منزل تن به کارهای سخت بدهد؛از حالا در پی تحقق خواسته های خود بودن، صحیح نیست.
حتی نباید پیش از تشکیل شورای خانوادگی تصمیم گرفت، بلکه باید تصمیم، جمعی باشد و بر اساس رعایت حقوق خانواده و مصالح زندگی مشترک تصمیم گیری شود.
با تدبیر و اندیشه و دور از احساسات و اعمال سلیقه های فردی یا خواسته ی دیگران، می توان خط مشیزندگی مشترک را ترسیم کرد.
جهت آگاهی بیشتر برای ازدواج و زندگی زناشویی موفق، مطالعهکتاب های زیر راتوصیه می کنیم : - نظام حیات خانواده در اسلام
از نظر اسلام اهداف اساسی ازدواج و تشکیل خانواده، عبارتند از:
رسیدن به آرامش:
در نظام الهی و فرهنگ قرآنی، هدف اصلی از ازدواج رسیدن به آرامش روان و آسایش خاطر، پیمودنراه رشد، دستیابی به کمال انسانی و نزدیکی بهخدا است.
از تنهاییدرآمدن، همسر و همراه شدن، خانواده مستقل تشکیل دادن، ارضای کششهای نفسانی و غرایز طبیعی و فرزندداشتن از نتایجازدواج، نیز از مهمترین عوامل مؤثر در آرامش روان، آسایش فکر و جان و احساس رضامندی درونی است. (1)
قرآن کریم در معرفی فلسفه ازدواج میفرماید: «و یکی (دیگر) از نشانههای خدا این است که از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آنها آرامش پیدا کنید»(2)
خداوند در این آیه و آیه 189 اعراف، ضمن آن که حقیقت زن و مرد را یک گوهر دانسته و هیچ امتیازی از لحاظآفرینش بین آنها قایل نشده، آرامش خاطر و روان را هدف ازدواج و زن را محور آرامش معرفی کرده است.
بقای نسل
یکی از اهداف جانبی ازدواج، فرزند داشتن و بقای نسل و تربیت صحیح آنان برای جامعه انسانی است.
امام سجاد(ع) وجود فرزند را از سعادتهای انسان میداند(3). امام صادق(ع) یکی از معیارهای مهم در انتخاب همسر را توان زاییدن فرزندمعرفی میکند (4).
پاسخ به ندای فطرت
ازدواج پاسخی است خداپسندانه به ندای فطرت زیرا خداوند در وجود انسان غریزة جنسی را قرار داده است.
حفظ عفت
از اهداف مهم ازدواج، حفظ پاکدامنی زنان و مردان و جلوگیری از لغزشهای گوناگون است، زیرا ازدواج تنها راه ارضای طبیعی تمایل جنسی است، از این رو پیامبر(ص) فرمود: «هر کس ازدواج کند، نیمی از دینش را حفظ کرده، پس باید در نیم دیگر از خدا بترسد». (5)
خانواده کوچک ترین جزء اجتماع بشری و از مهم ترین ارکان آن است ؛ تشکیل خانواده و استحکام آن، برای استحکام نظام جامعه و پرورش و تربیت انسان ها ی صالح لازم و ضروری است. در نظام و کانون خانوادهبسیاری از ارزش های انسانی شکل گرفته یا تقویت می شوند، پس برای رسیدن در مراتب بالاتر کمال نیز ضروری است.
حقوق متقابل والدین و فرزندان
هریک از فرزند و والدین حقوق و تکالیفی دارند که لازم است آن را رعایت کنند. فرزند سالم و صالح فرزندی است که به این دو تکالیف و حقوق خویش به درستی آگاه باشد و براساس آن حرکت کند.
از وظایف والدین نسبت به فرزند آن است که نام خوب و زیبایی برای وی برگزینند تا در آینده از نام خویش شرمگین نشود. در روایات از جمله حقوق فرزند انتخاب نام خوب دانسته شده است.
از دیگر وظایف والدین تعلیم و تربیت فرزندان است. تعلیم و تربیت از هر چیزی حتی تغذیه نیز واجب تر است. البته این بدان معنا نیست که فرزندان از تغذیه و بهداشت مناسب و خوب برخوردار نباشند، بلکه به معنای توجه ویژه پدر و مادر به تربیت و تعلیم فرزندان است. بنابراین نباید عشق و علاقه به فرزندان، والدین را از تربیت و تعلیم درست غافل سازد.
خداوند در آیات ۵۸ و ۵۹ سوره نور، به والدین سفارش می کند تا در تربیت فرزندان کوشا باشند و مسائل مهمی چون آداب زندگی و ریزه کاری های آن را بیاموزند.
از آن جمله بر ایشان است که به فرزندان بیاموزند که چگونه می بایست در خلوتگاه والدین رفت و آمد کنند و بی اجازه ایشان به هرجایی نروند. در آیات ۱۷ و ۱۹ سوره لقمان، آموزش اخلاق و آداب معاشرت از مهمترین وظایف پدر نسبت به فرزندش بیان شده است. بنابراین محبت و عشق نباید مانع آموزش های سخت و ناخوش اخلاقی و آداب معاشرت شود.
حضرت علی(ع) می فرماید: «ما نحل والد ولدا نحلا افضل من ادب حسن؛ هیچ پدری هدیه ای بهتر از تربیت نیکو به فرزندش نداده است.» (نوری الطبرسی، میرزا حسین؛ مستدرک الوسائل ج۱۵، ص۱۶۵) پیامبر(ص) فرمود: «لأن یودب الرجل ولده خیر له من ان یتصدق کل یوم ینصف صاع؛ اگر پدری فرزندش را تربیت کند، بهتر از این است که روزی یک و نیم کیلوگرم طعام صدقه بدهد.» (حرعاملی، محمدبن الحسن؛ وسایل الشیعه، ج۱۵، ص۱۹۵)
همچنین امام صادق(ع) درباره فرزند، سه حق را بر پدر لازم می داند که یکی از آنها جدیت در تربیت اوست: «تجب للولد علی والده ثلاث خصال: اختیاره لوالدته و تحسین اسمه والمبالغه فی تأدیبه؛ فرزند برپدر سه حق دارد: انتخاب مادر مناسب برای او، نام نیک نهادن بر او و جدیت در تربیت او». هر سه حق می تواند در تربیت فرزند مؤثر باشد، ولی تأثیر قسم سوم کاملا تربیتی است. (مجلسی، بحارالانوار؛ ج ۷، ص ۲۳۶)
و نیز فرمود: «دع ابنک یلعب سبع سنین و یؤدب سبع سنین الزمه نفسک سبع سنین فان افلح و الا فلا خیر فیه؛ فرزندت را هفت سال رها کن تا بازی کند و هفت سال دوم او را تربیت کن و هفت سال سوم نیز همراه و ملازم او باش. اگر هدایت شد چه خوب وگرنه دیگر خیری در او نیست».(وسائل الشیعه؛ ج ۵۱، ص ۱۹۴)
البته مراد امام(ع) از این که فرمود بعد از ۱۲ سالگی اگر هدایت نشد، دیگر خیری در او نیست قطعی بودن این امر نیست، زیرا کودکی که حدود پانزده سال به تربیتش پرداخته شود و هدایت پذیر نباشد، دیگر چندان امیدی نمی توان به او داشت. شاید هم مراد این باشد که دیگر وظیفه پدر درباره تربیت او ساقط است و تربیت او برعهده خودش می باشد.
دو روایت دیگر از پیامبر(ص) و علی(ع) در تأیید این مطلب وارد شده که به والدین و مسئولان تربیت فرزند دستور می دهد که بعد از این سن دیگر او را آزاد بگذارید و دست از تربیت او بردارید (قال امیرالمؤمنین«ع»: احمل صبیک حتی یأتی علیه ست سنین ثم ادبه فی الکتاب ست سنین ثم ضمه الیک سبع سنین فادبه بادبک فان قبل صلح و الا فخل عنه (وسائل الشیعه؛ ج ۵۱، ص۱۹۵) یا می فرماید: «شما دیگر معذورید و به تکلیف و وظیفه خود عمل کرده اید».
(قال النبی(ص): الولد سید سبع سنین و عبد سبع سنین و وزیر سبع سنین فان رضیت خلائقه لاحدی و عشرین سنه و الا ضرب علی جنبیه فقد اعذرت الی الله (همان منبع)
بنابراین، روایت بر تربیت فرزند در دوران کودکی، نوجوانی و اوایل جوانی تأکید فراوان دارند. حضرت علی(ع) در نامه ای خطاب به فرزندش امام حسن(ع) علت این امر را این گونه بیان می کند:
«چون قلب کودک مانند زمین خالی است که هر بذری در آن بکارند می روید، من تربیت تو را در کودکی و قبل از اینکه قلبت سخت و ذهنت مشغول شود، آغاز کردم تا تو به حقیقت آنچه را که اهل تجربه تو را از تجربه مجدد آن بی نیاز می سازند، بپذیری». (نهج البلاغه؛ عبده، ج ۳، ص ۰۴)
از این رو خداوند از موعظه و پنددهی به فرزند همراه با مهربانی و عطوفت به عنوان یک سیره خوب انسانی یاد می کند که از سوی لقمان(ع) انجام می شد. (لقمان، آیات ۳۱ تا ۹۱) ازنظر خداوند، حقوق فرزند از پیش از تولد آغاز می شود و بر والدین است که این حقوق را مراعات کنند (بقره، آیه۳۳۲ و نساء، آیات۹تا ۲۱. طلاق، آیه۶ و تحریم، آیه۶) خداوند در آیه۳۳۲ سوره بقره بر لزوم رعایت تقوا در حقوق فرزند شیرخوار تأکید می کند و محفوظ بودن حق شیرخواری فرزند از مادرش حتی در صورت طلاق را لازم برمی شمارد.
برخورد نیک و گفتار درست و راست با کودکان بویژه فرزندان یتیم از جمله مطالبی است که در آیه۹ سوره نساء بدان اشاره شده است. خداوند باتوجه دادن به مسأله تقوا و ترساندن از عقوبت اخروی و کیفر آتش دوزخ می کوشد تا مردم را به سوی مراعات این حقوق وادار سازد.
نساء، آیات۹ و ۰۱ و آیات دیگر) چنان که با برانگیختن عواطف و احساسات انسانی بر آن است تا زمینه های ایجاد انگیزه برای رعایت حقوق فرزندان بویژه یتیمانی که بیشتر در معرض خطر تعرض به حقوقشان قرار دارند، فراهم آورد.
از حقوق فرزند بر پدر و مادر آن است که در حق فرزند دعا کنند، چنانکه این دعا می تواند پیش از انعقاد نطفه هم باشد. از این رو حضرت ابراهیم(ع) و زکریا(ع) برای فرزند خویش این گونه دعا کردند که خداوند فرزندی سالم و صالح به ایشان ببخشد. (اعراف، آیه۹۸۱ و بقره، آیات۷۲۱ و ۸۲۱ و مریم، آیات۵ و ۶ و آیات بسیار دیگر)
از حقوق فرزندان آن است که تفاوتی میان دختر و پسر نگذارند و ایشان را تکریم و احترام کنند. (آل عمران، آیه۱۶) این مطلب را می توان از سیره پیامبر(ص) نیز به دست آورد. البته آیه۱۶ سوره آل عمران که آیه مباهله نیز خوانده می شود، به خوبی روشن می سازد که در تحلیل قرآنی، فرزندان دختر و پسر باهم در ازرش انسانی تفاوتی ندارند.
از این رو حسن و حسین(ع) فرزندان حضرت فاطمه(س) به عنوان فرزندان و پسران پیامبر(ص) معرفی شده است تا این گونه نشان دهد که هیچ تفاوتی میان دختر و پسر نیست، زیرا پسران حضرت فاطمه(س) به عنوان پسران پیامبر(ص) معرفی شده اند.
از دیگر حقوق فرزندان آن است که آنان را از مرگ و تلف شدن حفظ کنند. بنابراین کشتن فرزند از ترس فقر و گرسنگی گناهی نابخشودنی و امری سفیهانه و جاهلانه شمرده شده است. (انعام، آیات۰۴۱ و ۱۵۱ و اسراء، آیه۱۳). در عصر حاضر نیز افراد بی خردی به دلایل واقعی فرزند خود را به کشتن می دهند و با انجام سقط جنین، در حق فرزند ظلم می کنند.
مشورت با فرزندان در مسایل مربوط به ایشان از امور شایسته ای است که در آیه۲۰۱ سوره صافات به آن توجه داده شده است. خداوند در آیات ۱۸ و ۱۰۱ و ۲۰۱ همین سوره به سیره حضرت ابراهیم(ع) اشاره می کند که به مشورت با فرزندش می پردازد و از وی نسبت به عمل خود و واکنش وی پرسش می کند.
حقوق پدر و مادر
در مقابل، به فرزندان نیز توصیه شده تا مراعات والدین به ویژه در هنگام پیری و ناتوانی را بکنند و ایشان را یار و یاور باشند. خداوند در آیه۵۳ سوره آل عمران، خدمت فرزند به مادر را از حقوق طبیعی مادر دانسته است که البته مادر می تواند از این حق خویش بگذرد.
ولی این بدان معنا نیست که فرزند دست از خدمت مادر بشوید. البته مادر می تواند فرزند خویش را به خدمت دیگری حتی خدا درآورد و از حقوق خویش بگذرد و به دیگری بدهد، چنان که همسر عمران از حق خویش گذشت و حضرت مریم(س) را به خدمتکاری خانه خدا درآورد.
خداوند در آیه۵۱ سوره احقاف تبیین می کند که یکی از حقوق والدین آن است که فرزندان در حق ایشان دعا کنند تا مورد رحمت الهی قرار گیرند. این دعا در حقیقت پاداش تربیتی است که والدین در خردسالی در حق فرزندان روا داشته اند. (اسراء، آیات۳۲و ۴۲)
بر فرزندان است که در هنگام سخن گفتن با والدین مراعات تکریم و احترام ایشان را نمایند و به صورت محترمانه با آنها سخن بگویند و درشتی نورزند و حتی سخنی که بیانگر آزردگی و خستگی است بر زبان نرانند. (اسراء، آیه۳۲)
فرزندان باید همواره شکرگزار خدا و والدین خویش باشند و این شکرگزاری بر فرزندان امری واجب و لازم است تا دست کم گوشه ای از رنج ها و سختی های والدین و محبت ایشان را جبران کنند. (لقمان، آیه۴۱)
هرگونه زیان رسانی به والدین از سوی فرزندان امری حرام و گناهی است که مورد نهی الهی قرار گرفته و خداوند در آیه۳۳۲ سوره بقره از آن برحذر داشته است.آنچه بیان شد تنها گوشه ای از حقوق متقابل فرزند پدر و مادر است و سخن در این باره بسیار است اما به لحاظ رعایت اختصار به همین مقدار بسنده می شود.
دلایل تأخیر ازدواج جوانان در ایران
گرایش به جامعهگریزی، تنوعطلبی جوانان، مسئولیتگریزی، ترس از طلاق و شکست در زندگی آینده، ترس از خیانت همسر، رواج مردسالاری و زنسالاری و رقابت بین آنها، مهمترین دلایل اجتماعی هستند که تمایل جوانان را به ازدواج کاهش میدهند.
به گزارش نیک صالحی به نقل از فارس : پروفسور حسین باهر گفت: دلایل مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی در بالا رفتن سن ازدواج جوانان تأثیرگذار است. وی افزود: بررسیهایی در رابطه با دلایل تأخیر ازدواج جوانان در ایران انجام دادم که 40 دلیل گردآوری شد.
این روانشناس درباره عوامل اقتصادی موثر بر بیمیلی جوانان برای ازدواج عنوان کرد: مشکلات اقتصادی، مسکن، تهیه وسایل زندگی، مهریه سنگین، بیکاری، رفاه زدگی برخی از جوانان و فقر خانوادگی، از مهمترین دلایل اقتصادی موثر در تأخیر ازدواج جوانان است.
باهر، فقر مالی خانوادهها در تأمین امکانات ازدواج فرزندانشان را از عوامل موثر در تأخیر ازدواج دانست و اظهار داشت: مادی بودن قوانین مانند زندانی شدن جوانانی که قادر به پرداخت مهریه نیستند موجب ترس آنها از ازدواج میشود.
این استاد دانشگاه شهید بهشتی هزینههای سنگین عقد و عروسی را در تأخیر ازدواج موثر دانست و پخش فیلمهای مختلف در برنامههای ماهوارهای را موجب الگوبرداری جوانان از فرهنگ غرب دانست و بیان کرد:
در اثر گرایش جوانان به این فرهنگ، زندگی مجردی و بیمیلی به ازدواج در جامعه رشد مییابد. وی درباره مسایل فرهنگی که سن ازدواج را بالا میبرد، عنوان داشت: ادامه تحصیلات به ویژه توسط دختران، مدرن شدن زندگی، الگوپذیری جوانان از غرب و تمایل آنها به زندگی مجردی، تزلزل ارزشهای سنتی و مهاجرت فرهنگی، از مهمترین دلایل فرهنگی برای بالا رفتن سن ازدواج است.
این استاد دانشگاه شهید بهشتی درک نکردن تفاوتهای زن و مرد و رسیدن به کمال معنوی از طریق ازدواج را یکی دیگر از عوامل تأخیر در ازدواج دانست و با اشاره به ناهنجاریهای موجود در خانواده تصریح کرد: شکست والدین در زندگی و درگیریهای مداوم آنها موجب عدم تمایل آنها برای ازدواج فرزندانشان میشود.
این روانشناس درباره مسایل اجتماعی و اخلاقی که موجب عدم تمایل جوانان به ازدواج میشود، بیان کرد: گرایش به جامعهگریزی، تنوعطلبی جوانان، مسئولیتگریزی، ترس از طلاق و شکست در زندگی آینده، ترس از خیانت همسر، رواج مردسالاری و زنسالاری و رقابت بین آنها، مهمترین دلایل اجتماعی هستند که تمایل جوانان را به ازدواج کاهش میدهند.
وی مداخله خانوادهها در زندگی جوانان را یکی دیگر از دلایل بالا رفتن سن ازدواج دانست و افزود: اعتیاد برخی از جوانان به مواد مخدر نیز موجب ترس بسیاری از دختران از ازدواج میشود. این استاد دانشگاه شهید بهشتی کاهش قبح دیر ازدواج کردن را نسبت به گذشته موجب بالا رفتن سن ازدواج دانست و اظهار کرد: در گذشته دیر ازدواج کردن امر ناپسندی بود اما امروزه این موضوع به یک امر بسیار عادی در جامعه تبدیل شده است.
باهر، افسردگی و اضطراب، بیتوجهی به مسایل دینی، ترس از تعهد متقابل را در تأخیر ازدواج موثر دانست و با اشاره به تمایل بسیاری از جوانان به ازدواج برای برطرف کردن نیازهای جنسی، گفت: هدف اصلی از ازدواج باید رسیدن زن و مرد به کمال باشد همچنین رواج بیبند و باری و مبهم بودن آینده جوانان در کاهش ازدواج موثر است.
علل طلاق
آمارها حاکی از آن است که در دهه اخیر درصد طلاق به شدت بالا رفته، به طوری که در شهرهای بزرگ از هر سه ازدواج، یکی به طلاق منجر میشود. این وضعیت بسیار نگرانکننده است و برای حل آن باید اول دلایل آن را دانست. در این گفتوگو پویا پاکرو مشاور خانواده پنج علت نداشتن شناخت، نداشتن امید به تغییر، نبود تفاهم، تکراری شدن و دخالت خانواده را از مهم ترین علل اصلی طلاق در جامعه کنونی میداند که در زیر به شرح آنها میپردازد.
نداشتن شناخت
اولین علت اصلی طلاق در جامعه، نداشتن شناخت مناسب نسبت به یکدیگر پیش از ازدواج است. به بیان دیگر خانواده و خود فرد نسبت به خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی و رفتاری شریک آینده زندگیاش آگاهی ندارند. اما راهحل این مشکل چیست برای شناخت صحیح، زوجها ابتدا باید خود را بشناسند و زمانی که به خودشناسی رسیدند در درجه بعد به دنبال کسی باشند که با تواناییها و ارزشهایشان همخوانی داشته باشد.
برای شناختن یکدیگر باید چند ملاک و معیار را مورد بررسی قرار دهند از جمله:
به لحاظ مذهبی در یک راستا باشند، به اعتقادات یکدیگر احترام بگذارند و از منظر فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی شبیه هم باشند.
یک ازدواج معقول آن است که پسر بزرگتر از دختر باشد. برخی این سوال را میپرسند که اگر سن دختر از پسر بالاتر باشد چه پیش میآید؟ در پاسخ باید گفت که اگر طرف مقابل تمام ملاکهای دیگر طرف را داشته باشد و تفاوت سنی را هم دختر و هم پسر پذیرفته باشند مشکلی نیست.
باید هر دو طرف از ظاهر و آراستگی شریک زندگیشان خوششان بیاید. اگرچه خیلی از جوانان این مورد را به عنوان اولین و مهمترین نکته در نظر میگیرند و بعد سراغ سایر ملاکها و معیارها میروند که این نوع شیوه انتخاب، نادرست است.
دختر و پسر باید انرژیهای یکسان داشته باشند، زیرا این مساله به آنها کمک میکند که همپا و رفیق یکدیگر باشند.
توجه به عادتهای شخصی از جمله مواردی است که باید به آن توجه داشت که آیا ما به عنوان یک همسر میتوانیم با عادتهای شریک آینده زندگیمان مانند نوع و نحوه صحبت کردن، لباس پوشیدن، راه رفتن و... کنار بیاییم.
دیدگاه یکسانی در مورد میزان درآمد و نوع پول خرجکردن داشته باشند. این را باید بدانید که نوع، میزان و نحوه پول خرجکردن در زندگی مشترک بسیار مهم است و اگر در این زمینه مشکلی باشد، میتواند حتی منجر به طلاق شود.
سعی کنید به تغییر، امید نداشته باشید
زوجهای جوان باید بدانند که بعد از ازدواج هیچ تغییری رخ نمیدهد بلکه اصرار در تغییر باعث مقاومت طرف مقابل، لج و لجبازی، دعوا و قهر و در نهایت منجر به طلاق میشود، پس اگر نمیخواهید با طلاق و تبعات آن روبهرو شوید، ملاکهای فوق را جدی بگیرید.
بارها دیده شده که دختران و پسران جوان برای انتخاب همسر به دنبال شخصی متفاوت از خود در واقع نقطه مقابل خود به لحاظ شخصیتی میگردند. به عنوان مثال ممکن است که دختری اجتماعی با روابط عمومی قوی به دنبال مردی باشد که روابط اجتماعی محدودی داشته باشد، وقتی این زوج کنار هم قرار گیرند یکدیگر را درک نمیکنند و در آینده همین درک نکردن، مسالهساز خواهد شد.
افراد برای انتخاب شریک زندگیشان باید تشابه شخصیتی را مدنظر قرار دهند و شریکی را انتخاب کنند که از هر جهت شبیه خودشان باشد.
نبود تفاهم
سومین دلیل طلاق در جامعه، تفاهم نداشتن است. زوجها برای ادامه یک ارتباط رضایتمند باید از مهارتهای زندگی مانند گفتوگو کردن، گوش دادن و توانایی حل مساله آگاهی داشته باشند و این را بدانند که با تشکیل زندگی «من» و «منیت» از بین رفته و «من» تبدیل به «ما» میشود. در زندگی نفع «ما» مطرح است.
همچنین زوجها باید توانایی سازگاری در هر شرایطی را داشته باشند در زندگی مشترک، گفتوگو کردن به عنوان یک عامل مهم در ازدواج موفق است زوجهایی که بیشتر اهل گفتوگو هستند توانایی حل مساله را نیز دارند. متاسفانه از هر 10 زوج، کمتر از سه زوج توانایی گفتوگوکردن به شیوه مناسب را دارند.
باید به این مساله توجه داشت که وقتی نتوان با گفتوگو به حل مسالهای پرداخت، مشکل بغرنج خواهد شد.
تکراری شدن و نبودن هیجان
چهارمین علت اختلاف و میان زوجها، تکراری شدن زن و شوهر برای یکدیگر است این را باید دانست که رابطه زناشویی مانند یک گیاه است و باید برای رشد آن و جلوگیری از خراب شدن و پژمرده شدن به آن رسید.
منظور این است که حسها و نگاههای تازه که در روزهای نخست آشنایی وجود داشته است را دوباره بسازیم. تازگی داشتن برای یکدیگر سبب میشود که هر دو طرف از لحاظ عاطفی به یکدیگر نزدیک شوند و حس مهم بودن را به یکدیگر انتقال دهند.
زمانی که زوجها وارد فضای میشوند در واقع این پیام را برای یکدیگر میفرستند که «تو برای من مهم نیستی.» این در حالی است که هر دو طرف میتوانند کارهایی انجام دهند که برای طرف مقابل تکراری و خستهکننده نشود.
دخالت خانوادهها
پنجمین علت اصلی را میتوان دستهای دخالتگری از بیرون دانست، دخالتها میتواند شامل موارد ذیل باشد:
- دخالت خانوادهها: متاسفانه بسیاری از زوجها این مجال و اجازه را به خانوادههایشان میدهند که از همان روزهای اول ازدواج در زندگیشان مداخله کنند. علت این دخالت به وابستگی فرد به خانواده نخستیناش بازمیگردد. دختر و پسر وقتی درصدد تشکیل زندگی مشترک هستند باید وابستگی خود را از خانواده قطع کنند و هر کدام از آنها برای پایداری زندگیشان به مدیریت خانواده خود بپردازند.
- دخالت امور شغلی و کاری: اهمیت دادن بیش از اندازه به کار و شغل سبب میشود که زوجها نتوانند وقت مفید و کافی کنار یکدیگر داشته باشند که بالطبع این مساله باعث میشود محبت در خانواده کمرنگ شود. این را باید دانست که شغل همه زندگی نیست بلکه ابزاری برای زندگی است.
-دخالت اهداف شخصی: گاهی یکی از زوجین اهداف خود را بزرگ جلوه داده و به آن بها میدهد، مثلا ممکن است یکی از همسران دوست داشته باشد به خارج از کشور مهاجرت کند یا اینکه در منطقه خاصی خانه داشته باشد، در حالی که طرف مقابل چنین تفکری ندارد. وقتی به این مسایل بیش از حد پرداخته شود عملا سکان زندگی از دست زن و شوهر خارج میشود و روابط به سمت گسسته شدن پیش میرود.
بهترین راهحل برای این دسته از زوجها این است که امیال و اهداف خود را در خانه مطرح کنند و تصمیم مشارکتی بگیرند. امروزه فضا، فضای مشارکتی است.
-دخالت فرزندان: زوجها برخی اوقات به فرزندانشان بیش از اندازه بها میدهند، به طوری که تصمیمات را فرزندان بر عهده میگیرند.
آسیب شناسی خانواده و درمان آن
نهاد خانواده یکی از مقدس ترین و با ارزش ترین نهادهاست که شناخت آسیب های آن در بهسازی خانواده و جامعه تأثیر بسزایی دارد؛ زیرا کجروی های گوناگون اجتماعی ، خانوادههای نابهنجار است. فرهنگ خانواده در شخصیت افراد، و افراد در جامعه اثر می گذارند.
«خانواده هم کانون محبت و احترام است و هم مرکز انضباط و اقتدار؛ پس بیش از گروههای دیگر در کودک تأثیر می گذارد و به زودی گروه، راهنمایی او می گردد.
کودک بر اثر محبت شور انگیز و اقتدار آرامش بخشی که در خانواده می بیند، می کوشد تا هرچه بیشتر با آن همنوایی کند؛ از این رو، خواه ناخواه، هنجارهای آن را می پذیرد و اعضای آن را الگو قرار می دهد.
خانواده، گذشته از آن که نخستین گروه راهنمای کودک است، نخستین گروه عضویت او نیز است؛ لذا آسان تر و سریع تر از گروههای بعدی در شخصیت او رخنه می کند. تأثیر خانواده در شخصیت اعضای کم سال خود بسیار عمیق است.»
بنابراین تحقیق و بررسی آسیب شناسی خانواده، به ویژه در فرآیند تکامل انسان، نقش مؤثری ایفا می کند. ازدواج که یکی از بنیادهای مقدس اسلام و عامل تکامل بشریت به شمار می رود، زمانی می تواند مطلوب و موفق باشد، که سرمنشا آن خانوادههای اصیل، بافضیلت و شرافتمند باشند، وگرنه یکی از عوامل عدم استحکام خانواده و طلاقهای روزافزون در جهان معاصر، خانوادههای به هم ریخته و نابسامان و بی بنیاداند، که در نتیجه فرزندانی محروم از پدر، مادر و کانون دلپذیر خانواده را به دنبال خواهد داشت. متأسفانه اکثر دختران و پسران فراری، محصول سهل انگاری خانوادههای منحرف و بدون هویت فرهنگی و دینی اند.
لذا توجه و دقت در انتخاب همسر مناسب، باایمان و متدین در تربیت نسل آینده بسیار مهم است، اگر خانوادهها نتوانند وظایف خویش را به خوبی انجام دهند، و در نتیجه فرزندان گمراه و منحرف به جامعه تحویل دهند، نابسامانیهای فکری، فرهنگی و اجتماعی فراوانی به وجود خواهد آمد. پیامبر گرامی اسلام در این باره می فرماید: ای مردم از «سبزهی مزبله» بپرهیزید. پرسیدند: مزبله چیست فرمودند: زن زیبا در خانوادهی بد.
گرچه سخن پیامبر گرامی اسلام دربارهی زن وارد شده است، اما بی تردید این حکمت دربارهی مرد نیز صدق می کند، زیرا او نیز اگر در خانوادهی بد و فاسد پرورش یافته باشد، می تواند عامل ناهنجاریهای زیادی گردد.
با بررسی آسیب شناسی خانواده در جهان غرب، آشکار می شود که در دوران شکوفایی دانش، تکنولوژی و صنعت، استحکام و کانون گرم خانواده کمتر مورد توجه قرار گرفته و ضربات شکننده ای را به جامعه ی بشری وارد نموده است. رعایت نکردن اصول و مبانی صحیح زندگی، باعث فساد و جنایت در جامعه می شود. متأسفانه، دولتهای مدعی جامعه ی متمدن غربی، هیچ گاه به اصالت و بنیاد خانواده آنچنان که شایسته است ـ توجه نداشته اند؛ حتی گاهی در راستای سیاستهای دنیایی و نفسانی خود، با کسانی که به اصول و باورهای دینی و مذهبی اعتقاد دارند، به مبارزه برخاسته و تمام ارزشهای انسانی را زیر پا می
گذارند؛ مثل مبارزه با حجاب زنان و دختران در بعضی از کشورها.
آمارها نشان می دهد که ساختار خانواده در جهان غرب تا چه اندازه بی ثبات و متزلزل و هراسآور.
«امروزه ساختار خانواده در آن جوامع، با مشکلات متعددی دست به گریبان است.
آمار بالای طلاق ، همجنس بازی، زندگی زوجین، در چارچوبهای خارج از دایرهی ازدواج، عدم وفاداری زوجین به یکدیگر، بیبندوباری فرزندان، سطح بالای حاملگی دختران جوان و بالا رفتن تعداد کودکان و نوجوانانی که در خانوادههای بدون پدر یا مادر بزرگ می شوند و ، پایداری خانوادهها را در آن جوامع با خطر مواجه ساخته است در کشورهای غربی طی سالهای 1970ـ 1988 تعداد نوزادان نامشروع که نتیجه ی خارج از چارچوب ازدواج بودند، به شدت افزایش یافت.
در سوئد از هفده درصد در سال 1970 به پنجاه و یک درصد در سال 1988 رسیده است». بنابراین، توجه به خانواده و شناخت آسیبهای گوناگون آن بسیار لازم و ضروری است.
جایگاه زن در سبک زندگی اسلامی
اسلام نه تنها زنان را از پاداش جهاد در راه خدا محروم نساخته بلکه با دیدی وسیع به این مساله نگریستند و بزرگترین بهرهمندیها را برای جهاد زن در کانون خانه و خانواده دانسته است:
«جهاد المرأه حسن التبعل» جهاد زن نیکو شوهرداری کردن است. «جهاد المرأه حسن ان تصبر علی ما تری من اذی زوجها غیرته» جهاد زن به آن است که در برابر تندی و آزاد شوهر و غیرت او بردباری کند. و سپس با توجه ویژه با مسالهی حجاب، اجر عفت را بالاتر از اجر شهید برشمرده است:
«ما المجاهد اشهید فی سبیل الله با عظم اجرا ممن قدر فعف: کادالعفیف ان یکون ملکا من الملائکه» پاداش مجاهد شهید در راه خدا بزرگتر از پاداش عفیف پاکدامنی نیست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمیگردد همانا عفیف پاکدامن فرشتهای از فرشتهها است.»
زن در خانواده دو نقش عمده و اساسی بر عهده دارد همسری و مادری که هر یک از آنها شایستهی تبیین و تحلیل ویژه است.
۱- همسرداری
آنچه سبب میشود تا توجه زن و مرد در زندگی مشترک عطف بر جهتهای نادرست گردد هدفهایی است که بدون بصیرت و آگاهی برگزیده میشوند که میتوان گزینش آسایش و آرایش زندگی بجای آرامش را از مهمترین آنها برشمرد چرا که آسایش و آرایش زندگی به هیچ وجه تضمین کنندهی برخورداری از آرامش نیست و این در حالی است که آرامش همواره توام با آسایش نیز هست.
اهمیت این موضوع زمانی وضوح بیشتر مییابد که به زن به عنوان معشوق و محبوب مرد و عنصر تاثیرگذار در کانون خانواده نگریسته شود
|